«همه حیوانات باهم برابرند، اما برخی برابرترند»
«کتاب مزرعه حیوانات» که در ایران به قلعه حیوانات شهرت دارد در زمان جنگ جهانی دوم توسط «جورج اورول» نگاشته شد.
اخیرن گفته شده که حتی برای چاپ آن کمی تا قسمتی دچار مشکل هم بوده است و برخی از ناشرین از چاپ آن به دلایلی سر باز زده بودند. به هر حال با هر زحمت و مشقتی بود او کتاب خود را چاپ کرد. مزرعه حیوانات به سرعت به فارسی هم ترجمه شد و البته در شروع آنچنان که باید عمومیت نیافت و بعد کمکم توانست جای خود را باز کند. از این اثر هم فیلمنامه و هم نمایشنامه اقتباس و البته تولید شده است. گرچه با تغییراتی که شاید به زعم آن کسانی که کار کردهاند به نسبت زمان و شرایط اتفاق افتاده است. واقعیت این است که این اثر در جهت نقد سیاستهای چپگرایانه نگاشته شده. در سالهایی که این اثر نگاشته شده نقد تئوریک لیبرالیسم در بین چپگرایان بسیار مد بوده و البته تاثیر فراوان این قبیل نقدها در اتفاقاتی که انقلابها و حرکتها را شکل داد بسیار تاثیرگذار بود.
آثاری چون «مزرعه حیوانات» در آن مقطع و حتی بعد از آن بهندرت به وجود آمده چون اقبال روشنفکران و کنشگران به سمت نقد لیبرالیسم گرایش داشته است. ولی با گذشت زمان هر چه بیشتر این اثر توانست جای خود را حتی در جوامع چپ باز کند.چیزی که امروز جالب توجه است این است که مشخص شده این کتاب و اثر ماندگار فقط مختص تفکر و ایدههای چپ نیست. ظاهرن در هر جایی که انقلابهای مردمی به منظور تغییر بنیادی انجام شده خصوصن اگر به قصد تغییر تفکر ایدئولوژیک جامعه باشد با نوعی از قلعه حیوانات مواجه میشویم .انقلابهایی که معمولن پس از آن، انقلابیون، خود، تبدیل به «ناپلئون» قصه مزرعه حیوانات شده و پس از مدتی شروع به حذف منتقدینی میکنند که زمانی همراه و همداستان با آنها برای تحقق انقلاب جنگیدهاند.
انقلابیونی که کمکم تبدیل میشوند به قدرت طلبانی که در بیشتر مواقع جنایت و کشتار و ظلم را بیش از حکومتی که در ساقط کردن آن تلاش کردهاند، ادامه میدهند و عجیب این که همان رفتارهایی را انجام خواهند داد که حکومت قبل را برای آن نقد کردهاند. حتی شاید تندتر و شدیدتر ولی با نامی و پوششی دیگر و یا حتی مخفیانه. این داستان هر کلمه و جملهاش برای بسیاری از مردمانی که در تحقق یک انقلاب که آرزوهای فراوانی برای به ثمر نشستنش داشته اند، به هم راه دارد. مزرعه حیوانات این روزها با انقلابهایی که در منطقه به وقوع پیوسته و انقلاب ایران که حدود سی سال پیش به ثمر نشست روز به روز بیشتر خاطرات را زنده میکند
این روزها وقتی آن کتاب را مطالعه میکنم جورج اورول را در پوشش یک جادوگر رند میبینم که چشمکی میزند و می گوید: گفته بودم.
جالبترین قسمت ماجرا اینجاست که همه انقلابیون قرون اخیر قبل و در زمان به وقوع پیوستن انقلاب نگران این هستند که نکند سرنوشت انقلاب دچار وضعیتی شود که همه را به پشیمانی دچار کند ولی باز هم با سرعت هزار کیلومتر سقوط اتفاق میافتد. ناپلئونها اما معمولن بسیار وقیح هستند.
به راحتی دروغ می گویند و جنایتشان را توجیح می کنند. و این داستان ادامه دارد.
«همه حیوانات باهم برابرند، اما برخی برابرترند»
«کتاب مزرعه حیوانات» که در ایران به قلعه حیوانات شهرت دارد در زمان جنگ جهانی دوم توسط «جورج اورول» نگاشته شد.
اخیرن گفته شده که حتی برای چاپ آن کمی تا قسمتی دچار مشکل هم بوده است و برخی از ناشرین از چاپ آن به دلایلی سر باز زده بودند. به هر حال با هر زحمت و مشقتی بود او کتاب خود را چاپ کرد. مزرعه حیوانات به سرعت به فارسی هم ترجمه شد و البته در شروع آنچنان که باید عمومیت نیافت و بعد کمکم توانست جای خود را باز کند. از این اثر هم فیلمنامه و هم نمایشنامه اقتباس و البته تولید شده است. گرچه با تغییراتی که شاید به زعم آن کسانی که کار کردهاند به نسبت زمان و شرایط اتفاق افتاده است. واقعیت این است که این اثر در جهت نقد سیاستهای چپگرایانه نگاشته شده. در سالهایی که این اثر نگاشته شده نقد تئوریک لیبرالیسم در بین چپگرایان بسیار مد بوده و البته تاثیر فراوان این قبیل نقدها در اتفاقاتی که انقلابها و حرکتها را شکل داد بسیار تاثیرگذار بود.
آثاری چون «مزرعه حیوانات» در آن مقطع و حتی بعد از آن بهندرت به وجود آمده چون اقبال روشنفکران و کنشگران به سمت نقد لیبرالیسم گرایش داشته است. ولی با گذشت زمان هر چه بیشتر این اثر توانست جای خود را حتی در جوامع چپ باز کند.چیزی که امروز جالب توجه است این است که مشخص شده این کتاب و اثر ماندگار فقط مختص تفکر و ایدههای چپ نیست. ظاهرن در هر جایی که انقلابهای مردمی به منظور تغییر بنیادی انجام شده خصوصن اگر به قصد تغییر تفکر ایدئولوژیک جامعه باشد با نوعی از قلعه حیوانات مواجه میشویم .انقلابهایی که معمولن پس از آن، انقلابیون، خود، تبدیل به «ناپلئون» قصه مزرعه حیوانات شده و پس از مدتی شروع به حذف منتقدینی میکنند که زمانی همراه و همداستان با آنها برای تحقق انقلاب جنگیدهاند.
انقلابیونی که کمکم تبدیل میشوند به قدرت طلبانی که در بیشتر مواقع جنایت و کشتار و ظلم را بیش از حکومتی که در ساقط کردن آن تلاش کردهاند، ادامه میدهند و عجیب این که همان رفتارهایی را انجام خواهند داد که حکومت قبل را برای آن نقد کردهاند. حتی شاید تندتر و شدیدتر ولی با نامی و پوششی دیگر و یا حتی مخفیانه. این داستان هر کلمه و جملهاش برای بسیاری از مردمانی که در تحقق یک انقلاب که آرزوهای فراوانی برای به ثمر نشستنش داشته اند، به هم راه دارد. مزرعه حیوانات این روزها با انقلابهایی که در منطقه به وقوع پیوسته و انقلاب ایران که حدود سی سال پیش به ثمر نشست روز به روز بیشتر خاطرات را زنده میکند
این روزها وقتی آن کتاب را مطالعه میکنم جورج اورول را در پوشش یک جادوگر رند میبینم که چشمکی میزند و می گوید: گفته بودم.
جالبترین قسمت ماجرا اینجاست که همه انقلابیون قرون اخیر قبل و در زمان به وقوع پیوستن انقلاب نگران این هستند که نکند سرنوشت انقلاب دچار وضعیتی شود که همه را به پشیمانی دچار کند ولی باز هم با سرعت هزار کیلومتر سقوط اتفاق میافتد. ناپلئونها اما معمولن بسیار وقیح هستند.
به راحتی دروغ می گویند و جنایتشان را توجیح می کنند. و این داستان ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر