۴/۰۹/۱۳۸۸

محمد حقوقي» درگذشت - 1388/4/9



«
:

محمد حقوقي -شاعر و منتقد پيشكسوت-در سن 72سالگي از دنيا رفت. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ايشان حدود ساعت 17:20 امروز (دوشنبه، هشتم تيرماه) در بيمارستان خورشيد اصفهان درگذشت. حقوقي از روز پنج‌شنبه (چهارم تير) به دليل ناراحتي قلبي و كليوي به حالت نيمه‌بي‌هوش به بيمارستان منتقل شده بود. به گفته‌ي همسر حقوقي، جزييات مراسم تشييع و خاك‌سپاري اين شاعر و پژوهشگر كه در تهران سكونت داشت، هنوز مشخص نيست؛ اما به احتمال زياد در زادگاهش اصفهان به خاك سپرده شود. محمد حقوقي متولد سال 1316 در اصفهان بود. دوره‌ي آموزش‌هاي دبستاني و دبيرستاني را در زادگاهش به پايان رساند. پيش از اين‌كه به تهران بيايد، تنها دو كتاب شعر با نام «زوايا و مدارات» و «فصل‌هاي زمستاني» را در اصفهان چاپ كرده بود و نه تنها به عنوان شاعر، كه به عنوان منتقد هم، همراه با چاپ مقاله‌ها و نقدهايي در «جنگ اصفهان»، مجله‌ي «آرش» و مطبوعات مختلف مشهور شده بود؛ اما آن‌چه او را بيش از پيش شناساند، انتشار كتاب «شعر نو از آغاز تا امروز» بود. آثاري از جمله دفترهاي شعر: «گنجشك‌ها و گيلاس‌ها» (شعرهاي عاشقانه)، «زوايا و مدارات»، «فصل‌هاي زمستاني»، «شرقي‌ها»، «با شب با زخم با گرگ»، «گريزهاي ناگريز»، «خروس هزاريال»، «سطح‌هاي شعر در سطرهاي نثر» و «از صدا تا سكوت» (لاك‌پشت‌ها)، و نيز «شعر و شاعران» (‌بررسي و تحقيقي درباره‌ي شعر شاعران معاصر) از او به جا مانده‌اند.
عمده آثار وي در نقد و معرفي شاعراني نظير نيما يوشيج، سهراب سپهري، احمد شاملو، مهدي اخوان ثالث و فروغ فرخزاد است.

۴/۰۶/۱۳۸۸

زمستان اخوان ثالث






سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است.

کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک

مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپا خورده‌ي رنجور

منم دشنام پست آفرینش، نغمه‌ي ناجور

نه از رومم نه از زنگم؛ همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای دلتنگم

حریفا، میزبانا، میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست؛ مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می‌گویی: "که بی‌گه شد؛ سحر شد؛ بامداد آمد!"

فریبت می‌دهد! برآسمان، این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان

نفس ها ابر دل ها خسته و غمگین

درختان اسکلت های بلور آجین

زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهروماه

.

.

زمستان است......

۳/۳۰/۱۳۸۸

آزادی ای گلولة آتش! شعری از جلال سرفراز

جلال سرفراز


ما در سطور خيابان هر يک کلمه يی هستيم
که با حروف يکسان
شعر بلند آزادی را می نويسيم

از بين ما کلماتی افتاده اند
از بين ما کلماتی خط خورده اند
از بين ما کلماتی
حتا از ياد رفته اند
اما
هميشه آزادی آزادی ست


آزادی را
نظاميان با سرنيزه معنی می کنند
ما با گل و صدا
و آن که در طبيعت آزادی معنای بند ببيند
با ماست
بی که از ما باشد

آنان که قفل خريدند
و با بلندگوی مذاهب
ما را به باغ عدن بردند
و پای چشمة کوثر گردن زدند
آنان فريب خوردند
ما بازگشته ايم
ما باز گشته ايم در صفوف منظم
...

اما آزادی! آزادی!
تو مذهب هميشة مايی
که در حصار نمی گنجی
و در کلام
تنها در کلام خلاصه نخواهی شد

آزادی
ای گلولة آتش!


جلال سرفراز

بیانیه جمعی از اهالی هنر و فرهنگ کشور




/از مراجع قانونی و مذهبی می‌خواهیم برای اعاده حقوق از دست رفته ملت اقدام کنند - 1388/3/29
:

جمعی از اهالی هنر و فرهنگ کشور با صدور بیانیه ای ضمن همراهی با موج سبز مردم، از تمامی مراجع قانونی و مذهبی درخواست کردند که نقش پناه مردم را در این شرایط خطیر ایفا کنند.

متن بیانیه ارسالی هنرمندان به قلم به این شرح است:
به نام خدا بیانیه جمعی از اهالی هنر و فرهنگ کشور جمعه بیست و دوم خرداد روز با شکوهی بود. همه بودند. آنها که همیشه می آمدند و آنها که هرگز نیامده بودند. همه محترم بودند. هیچکس خس نبود، خاشاک نبود. جمعه بیست و دوم خرداد روز نمایش اعتماد، آگاهی و عقلانیت ملت و درک صحیح مردم از ارادة در دست گرفتن سرنوشت خویش بود. 1- جامعة هنری ایران همپای این جریان تاریخی، پیشگام حرکت سرنوشت ساز انتخابات ریاست جمهوری دهم شد و در بستر سازی این اعتماد عمومی، به سهم خود تلاش کرد. 2- متاسفانه در هنگامة تجلی این ارادة ملی، جریان های شناخته شده ای با سوءاستفاده از امکانات ملی و دولتی به کارگردانی آرا و مدیریت آن پرداختند و در یک اقدام ویرانگر تاریخی، ضربه مهلکی به حقوق مدنی مردم وارد کردند و عملاً بخش گسترده ای از جامعه ایران را در آستانه خروج از دایرة اعتماد به نظام قرار دادند. 3- در شرایطی که بسیاری از نخبگان سیاسی و فرهنگی کشور به همراه بخش عظیمی از ملت ، در صحت انتخابات دچار تشکیک شده اند ، متاسفانه رسانه ملی ایران به جای بستر سازی برای رفع نگرانی ها و اعتراضات و تلاش جهت شفاف سازی واقعیت ها ، همچنان از مواضع و ادبیاتی دور از شان این ملت بزرگ استفاده می کند. جامعه هنری و فرهنگی ایران همگام با خواست و ارادة عمومی ملت که در راهپیمایی میلیونی آنها تجلی یافته و در اظهارات نامزدهای معترض نیز منعکس شده است، از تمامی مراجع قانونی و مذهبی درخواست می کند، نقش پناه مردم را در این شرایط خطیر ایفا کنند و برای اعاده حقوق از دست رفتة ملت و بازسازی بنای ویران شده عدالت اجتماعی ، اقدام کنند. این جامعة هنری و فرهنگی همچنین از نیروهای نظامی و انتظامی درخواست می کند با خویشتن داری و پرهیز از خشونت ، تصویری جوانمردانه تر از رفتار و فرهنگ ملت ایران را به نمایش گذارند .
عزت‌الله‌ انتظامی، صابر ابر، محمد آلادپوش، امیر اثباتی، پگاه آهنگرانی، محمد احمدی، حمید اسکندری، محمدرضا اعلامی، حمید امجد، ژیلا ایپکچی، اهورا ایمان، بابک اطمینان، ساعد باقری، مرضیه برومند، مهدی بزرگمهر، رخشان بنی‌اعتماد، بیتا بهشتیان، شهرزاد بهشتیان، امیرحسین بیاتی، کامبوزیا پرتوی، کیومرث پور‌احمد، حمید‌ پور‌آذری، فرهاد توحیدی، هدیه تهرانی، شاپور حاتمی، امیر راد، حیب‌اله صادقی، مهرداد صدیقی، هاجر صمدی، فرشته طائر‌پور، طناز طباطبایی، امیر عابدی، قدرت‌ا... عاقلی، ساقی عطائی، افشین علاء، حسین علیزاده، فریدون عموزاده خلیلی، کیانوش عیاری، حمید فرخ‌نژاد، شبنم فرشاد‌جو، محمد فرشته‌نژاد، اصغر فرهادی، فرشاد فزونی، فرهاد فزونی، عبدالجبار کاکانی، مهدی کرم‌پور، باران کوثری، احمدرضا گرشاسبی، نعمت‌ لاله‌ای، نیلوفر لاری‌پور، محمدحسین لطیفی، مهسا محب‌علی، غلامحسین نامی، لیلا حاتمی، حمدعلی حسین‌نژاد، محمدحسین حقیقی، منیژه حکمت، حسین خسرو‌جردی، فردین خلعتبری، سیف‌ا... داد، ابوالحسن داوودی، احمدرضا درویش، بهمن دهقانی، علیرضا رئیسیان، شادمهر راستین، فاطمه راکعی، محمد رحمانیان، داوود رشیدی، لیلی رشیدی، محمد رضایی‌راد، حسین زمان، جمال ساداتیان، حسام‌الدین سراج، سعید سهیلی، علی‌اصغر سید‌آبادی، مرتضی شایسته، پرویز شهبازی، سهیل محمودی، محسن مخملباف، آزاده مدنی، سهراب مدنی، علی مصفا، فاطمه معتمد‌آریا، حسن معجونی، کسری معظمی، محمدرضا مویینی، نازنین مفخم، تورج منصوری، داریوش مهرجویی، مازیار میری، محمدعلی نجفی، مهتاب نصیر‌پور، نشاط نوذری، ضیاء هاشمی، افشین هاشمی‌، کارن همایون‌نفر، محمدرضا درویشی، مریلا زارعی، محبوبه هنریان، اشکان خطیبی، مرضیه محبوب، سعید شهرام، نادر رضایی، سعید پور‌اسماعیلی، آتوسا قلمفرسایی، مصطفی احمدی، احمد وکیلی، مریم نراقی، علیرضا سمیع‌آذر، طاهره ایبد، بیوک ملکی، افسانه گیریان، فریبا نباتی، شهرام اقبال‌زاده، پرویز تناولی، منوچهر معتبر، حمیدرضا قلیچ‌خانی، داریوش فرهنگ، امیر توده‌روستا، خسرو خسروی، احمد مرشد‌لو، شهاب فتوحی، رضا بهار‌انگیز، بهذرنگ صمد‌زادگان، شهرام مکری، رضا نامی، بهرام عظیم‌پور، طوفان نهان‌قدرتی، کوروش شیشه‌گران، حامد صحیحی، سمیرا اسکندر‌فر، پیروز کلانتری، فرح اصولی، واحد خاکدان، لیلا نقد‌پری، مجید برزگر، پریوش نظریه، سعید شهلا‌پور، امین نورانی، محمدمهدی طباطبایی، معصومه بختیاری، ابراهیم حقیقی، بیتا فیاضی، ژینوس تقی‌زاده، حامد رشتیان، امیر‌حسین بیرجندی، پیمان نهان‌قدرتی، علی واجد‌سمیعی، بهمن کیارستمی، محمدرضا مقدسیان، ایمان افسریان، معصومه مظفری، میترا کاویان، گلناز فتحی، رعنا فرنود، محمدحسین ماهر، رزیتا شرف‌جهان، پویا آریان‌پور، منیز صحی، مصطفی دره‌باغی، مرتضی دره‌باغی، محسن صادقیان، رعنا جوادی، بهمن جلالی، تورج کیانی، پروین صفری، منصوره حسینی، پرویز آبنار، باربد گلشیری، ثمیلا امیر‌ابراهیمی، علی‌اکبر صادقی، لیلی گلستان، توکا نیستانی، شیده تامی، وحید حکیم، احمد میراحسان، علاء محسنی، مانی پتگر، ماجد نیسی، منوچهر مشیری، میترا کارآگاه، پژمان حبیبیان، هوشنگ آزادی‌ور، محمد نصیری، مجید عاشقی، سحر سلحشور، مهوش شیخ‌الاسلامی، فرهاد مهرانفر، رضا کاظمی، ارد زند، کیوان کیانی، مهدی شکیب، رضا بهرامی‌نژاد، محمد حدادی، علی حدادی، اکبر حدادی، عمید راشدی، جلال متولی، هاله باستانی، محمدحسین مهدوی‌سعیدی، علی اسدی، سید‌رضا یکرنگیان، ماکان محمدی، سعید صدیق، سعید حدادی، محمد عاشقی، غزل شاکری، مهدی قربانپور، مجتبی میرطهماسب، تبسم هاشمی، ایمان وزیری، اریکا ابراهیمی‌قاجار، نیلوفر قادری‌نژاد، فرشته یمینی شریف، مهشید رحیم‌ تبریزی، یعقوب عمامه پیچ، جعفر پناهی، پرویز آبنار، منوچهر محمدی، رایکا میلانیان، آرزو نیکپور، محمدعلی سعیدی، شیما طباطبایی، فرزاد موتمن، سمیرا علیخان‌زاده، مهرداد میرکیانی ، شالیزه عارف پور ، مونا زندی ، علیرضا شمس ، منوچهر سفر زاده ، فیروزه امینی ، هایده دیلمغانی ، مجید اخوان ، محمد هادی قمیشی ، مسعود صادقیان ، خزر معصومی ، شادی افشار ، معصومه عبیری.

۳/۲۸/۱۳۸۸

درگذشت رضا سیدحسینی، ادیب، نویسنده و مترجم









رضا سید حسینی مترجم باسابقه ایران و از کسانی که به عنوان چهره های ماندگار ادبی ایران معرفی شده، از اواسط فروردین ماه به دلیل تب شدید و عفونت ریه به بیمارستان منتقل و در بخش مراقبت های ویژه آی سی یو بستری شده بود؛صبح روز جمعه یازدهم اردیبهشت ۱۳۸۸ در سن ۸۳ سالگی در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت.

رضا سید حسینی

رضا سید حسینی، ادیب، مترجم و نویسنده، شصت سال از عمرش را صرف ترجمه آثار ادبی مهم جهان و همچنین شناساندن مکتب های ادبی کرد. در کارنامه ادبی اش می توان ترجمه آثاری از نویسندگان بزرگی چون آندره مالرو، بالزاک، ژان پل سارتر، آندره ژید، آلبر کامو، ماکسیم گورکی، توماس مان،مارگریت دوراس، ناظم حکمت و چارلی چاپلین را پیدا کرد.


بسیاری معتقدند رضا سید حسینی از جمله مترجمانی بود که ترجمه را به عنوان هنر معرفی کرد.

مدیا کاشیگر مترجم و نویسنده، رضا سید حسینی را از آخرین بازماندگان نسل مترجمان دوره خودش می داند. و:" وفاداری به متن و تسلط در برگرداندن به زبان فارسی از ویژگی های مهم این نسل است. ما حداقل مکتب های ادبی و فرهنگ آثار را مدیون او هستیم."

علی دهباشی، نویسنده و سردبیر مجله ادبی بخارا معتقد است رضا سید حسینی در چند زمینه به صورت بسیار عالی کار کرد و "ما شناخت بسیاری از نویسندگان فرانسه زبان را به او مدیونیم."

آقای دهباشی همچنین به توانایی های او در زمینه نقد ادبی اشاره می کند: "پنجاه و پنج سال پیش، رضا سید حسینی برای ما مکتبهای ادبی را نوشت، کتابی که در واقع به کمکش سه نسل (ایرانیان) با مکاتب و شیوه های داستان نویسی و نقد ادبی آشنا شدند. هنوز هم این کتاب بعد از گذشت بیش از نیم قرن، بی نظیر است."

علی دهباشی همچنین ترجمه آثار رضا سید حسینی از ترکی به فارسی و همچنین کارهای مطبوعاتی او را قابل تحسین می داند و به ترجمه های او از نویسندگان ترک زبانی چون یاشار کمال، لطیف تکین و اشعار ناظم حکمت اشاره می کند که باعث شد ایرانیان با نویسندگان معاصر ترک زبان آشنا شوند.

مهشید نونهالی، مترجم و از همکاران سالهای اخیر رضا سید حسینی،
شکل ترجمه رضا سید حسینی را الگویی برای کسانی می داند که می خواهند چگونگی ترجمه را یاد بگیرند و در ادامه می افزاید" کتاب ضد خاطرات آندره مالرو که با آقای ابوالحسن نجفی کار کردند واقعا الگوست. کتاب دیگر در باب شکوه سخن از لونگینوس، مصداق خوب دیگری است چرا که ترجمه ایشان نیز به نوعی شکوه سخن است."

هوشیار انصاری فر، مترجم و نویسنده، ترجمه های رضا سید حسینی را نقطه عطفی در تاریخ ترجمه می داند و از او به عنوان نسل موسس روشنفکری در ایران نام می برد.

:" سید حسینی در این نسل هم جایگاه کاملا منحصر به فردی دارد. مردی است که وقتی می گوییم به تنهایی یک نهاد، بلکه چندین نهاد بود حقیقتا اغراق نکرده ایم. می توانیم از مکتب های ادبی بگوییم که به تنهایی کار سالیان سال یک گروه پر شمار دسته جمعی را یک تنه انجام داد. اگر سیر مکتب های ادبی از چاپ اول تا تجدید نظر چاپ نهایی را بررسی کنیم به تنهایی نموداری از سیر روشنفکری ایرانی است."

او نشان شوالیه نخل آکادمیک فرانسه را در سال ۲۰۰۰ میلادی از آن خود کرد. "فرهنگ آثار" با مجلدهای ۸۰۰ صفحه‌ ای با سرپرستی او عرضه شد. او همچنین در تدوین "فرهنگ آثار ایرانی - اسلامی" همکاری داشت.

دوستداران و همکاران رضا سید حسینی می گویند که او نه تنها مترجم که مدرسی بود که نسل های متمادی از طریق ترجمه ها و مکتب های ادبی اش شاگردی او را کرده اند.

۳/۱۲/۱۳۸۸

بگذارید این وطن دوباره وطن شود!!!!!!


قسمت‌هایی از یک شعر لنگستون هیوز

بگذارید این وطن دوباره وطن شود .
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود .
بگذارید پیش‌آهنگ دشت شود
و در آن‌جا که آزاد است منزل‌گاهی بجوید .
بگذارید این وطن رویایی باشد که رویا‌پروران در رویای خویش
داشته‌اند .
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن ، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند
و نه ستمگران اسباب‌چینی کنند
تا هر انسانی را ، که برتر از اوست از پا درآورد .

آه بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن آزادی را
با تاج گلِ ساختگیِ وطن‌‌پرستی نمی‌آرایند .
اما امکان واقعی برای همه‌کس هست ، زندگی آزاد است
و برابری در هوایی است که استنشاق می‌کنیم
.............

بگو توکیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه می‌کنی ؟
کیستی تو که حجابت با ستاره‌گان فراگستر می‌شود ؟
............
من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار ، که گرفتار آمده‌ام
در زنجیره‌‌ی بی‌پایان و دیرینه سالِ
سود و قدرت، استفاده
قاپیدن زمین ،‌ قاپیدن زر،
کار انسان‌‌ها ، مزد آنان ،
و تصاحب همه‌چیزی به فرمان آز و طمع

من کشاورزم – بنده‌ ی خاک –
کارگرم ، زرخرید ماشین.
من مردمم : نگران ، گرسنه ، شوربخت ،
که با وجود آن رویا ، هنوز امروز محتاج کفی نانم .
هنوز امروز درمانده‌ام- آه، ای پیش‌ آهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بی‌نواترین کارگری که سال‌هاست دست به دست می‌گردد .
با این‌همه ،من ، همان کسی‌که در دنیای کهن
در آن‌ حال‌‌که‌ هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادی‌ترین آرزومان را در رویای خود پروردم ،
رویایی با آن‌مایه قدرت ، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پرتوان آن هنوز سرود می‌خواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم‌اکنون هست .
.......
آه بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
- سرزمینی که هنوز آن‌چه می‌بایست بشود ، نشده است
و باید بشود –
سرزمینی که در آن انسان آزاد باشد .
سرزمینی که از آن من است .
- از آن بی‌نوایان ، سرخ‌پوستان ، سیاهان ، من ،
که این وطن را وطن کردند ، که خون و عرق جبین‌شان ، درد و ایمان‌شان ،
در ریخته‌‌‌گری‌های دست‌هاشان ، و در زیر باران خیش‌هاشان
بار دیگر باید رویای پرتوان ما را بازگرداند .

آری هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولادِ آزادی زنگار ندارد .
......
ما مردم می‌باید
سرزمین‌مان ، معادن‌مان ،گیاهان‌مان ، رودخانه‌هامان ،
کوهستان‌ها و دشت‌های بی‌پایان‌مان را آزاد کنیم
و بار دیگر وطن‌مان را بسازیم .


مترجم : شاملو

۳/۱۱/۱۳۸۸


عشق راواردكلام كنيم ----------- تا به هر عابري سلام كنيم
وبه هرچهره اي تبسم داشت -------- مابه آن چهره احترام كنيم
هركجا اهل مهر پيدا شد -------------- ما در اطرافش ازدحام كنيم
چشم ما چون به سروسبز افتاد ----------- بهر تعظيم او قيام كنيم
گل وزنبور ،دست به دست دهند -------- تا كه شهد جهان به كام كنيم
اين عجايب مدام در كارند ----------- تاكه ماشادي مدام كنيم
زنبور،شهره گشته است به نيش ------------ ما ازو رفع اتهام كنيم
علفي هرزه نيست درعالم ----------- ماندانيم وهرزه نام كنيم
زندگي در سلام وپاسخ اوست ---------- عمر راصرف اين پيام كنيم
در عمل بايد عشق ورزيدن---------- گفتگو را بيا تمام كنيم
عابري شايد عاشقي باشد ---------- پس به هر عابري سلام كنيم