۲/۱۲/۱۳۸۴

دوست خوبم خانم چلبي نيا اين حقير را مورد لطف قرار داده و در وبلاگ جديدشان ، نقد زير را بر داستان اشكال كه در قابيل منتشر شده نوشته‌اند .از ايشان ممنونم و اي كاش بتوانيم همه همين‌طور دستگير يكديگر باشيم .
ادرس داستان

یادداشتی بر داستان اشکال، علی اکبر کرمانی
داستان اشكال،داستاني است كه دو نوع خط روايت را داراست.داستان و حكايت. داستان تا آنجايي است كه نعيم تصميم مي گيرد به جاي ده به شهر پيش حاكم برود كه فضايي وهم آلود ي را نيز در بر دارد. و با ورود نعيم به جايگاه و يا ظاهرا قصر حاكم داستان حالت حكايت را به خود مي گيرد.كه البته با روند حكايت وهم و وحشت در قصه بيشتر مي شود و ما رفته رفته حس مي كنيم در دنيايي پر از كابوس قرار گرفته ايم كه هيچ راه فراري نداريم. كابوسي كه هميشه از ديدنش وحشت داريم و آن چيزي نيست به جز موقعيت پس از مرگ. كرماني ظريف و آگاهانه و با مهارت داستان را نوشته است و معلوم است كه نويسنده بر برخي از اديان الهي ديگر نيز اشراف دارد. مثلا اشكال را در قالب و كالبد حاكم جاي دادن و آوردن مرغان و پرنده هاو مار، كه مشخصا هر كدام قالبي از انسان ها را در بر دارندو مثل حيوانات معمولي رفتار نمي كنند.به كار بردن رنگ هاي خاكستري و سبز و زنان كفن پوش سفيد و دالان هاي پيچ در پيچ سياه و... همگي نشان از مفاهيمي دارد كه به نوعي به ناخودآگاه جمعي ربط پيدا مي كند.

قوت داستان زياد است اما ناگفته نماند كه كرماني در بعضي جاها با توضيحات اضافي خود كم جايي براي تامل خواننده مي گذارد. مثل: خداوندگار يعني اينه؟ كه جملات توضيحي بعد از اين سوال اضافي است و تصور ذهني را از خواننده مي گيردو يا در جايي مي نويسد: زناني سفيد،مثل آئينه،مثل بلور... كه توضيح بعد از بلور اضافي است و نكته اي كه مي توان در اين جمله ياد آور شد حالت پارادوكس ما بين بلور و آئينه است كه در آن واحد به زن سفيد سفيد نسبت داده مي شود.خلاصه داستان اشكال از جمله داستان هايي است كه با ارائه هر نشانه و الماني به سمبلي تبديل مي شود و تاريخي را پشت سر دارد كه شايد هيچگاه كهنه نشود.


فريبا چلبي ياني

هیچ نظری موجود نیست: