۱۰/۲۴/۱۳۸۹

داستان ميني مال يا فلش‌فيكشن




چگونه یك فلش‌فیكشن (داستان ناگهان) بنویسیم؟
چيستي و نحوه نگارش فلش فيکشن :: نوشته جي.دابليو.توماس


تصویر قدرتمندی پیدا كنید و آن‌را به عنوان تصویر مركزی داستانتان قرار دهید؛ به عنوان مثال تصویر غروب غم‌انگیز آفتاب در خیابان وارتون، چنان صحنه تاثیرگذاری را می‌سازد كه از هزار كلمه گویاتر است. تصویرها را با كلمات نقاشی كنید؛ مطمئن باشید كه این‌كار لطمه‌ای به اصل داستان نمی‌زند. داستان در كنار تصویرها شكل می‌گیرد.با ظهور اینترنت، سردبیران نشریات به داستان‌هایی كه كوتاه‌تر بودند و مطالعه‌شان بر صفحه‌ی كامپیوتر آسان‌تر بود، توجه بیشتری نشان دادند. اصطلاح رایج در مورد این نوع داستان‌ها، فلش‌فیكشن است.
فلش‌فیكشن‌ها معمولا از ۳۰۰ الی ۱۰۰۰ كلمه، تشكیل شده‌اند؛ یعنی طولانی‌تر از میكروفیكشن‌ها (كه بین ۱۰ تا ۳۰۰ كلمه دارند) و كوتاه‌تر از داستان‌های كوتاه معمولی كه در نشریات چاپ می‌شوند و حدودن ۳۰۰۰ الی ۵۰۰۰ كلمه را شامل می‌شوند.

فلش‌فیكشن‌ها معمولن داستان‌هایی هستند كه بر حادثه‌ی واحدی (كه در بیشتر موارد همان بزنگاه داستان است)، تكیه دارند.

در مقاله زیر به چند اصل كه در نوشتن فلش‌فیكشن‌ها، به تنهایی یا در كنار هم كاربرد دارند، می‌پردازم :

۱- ایده‌هاى كوچك انتخاب كنید

موضوع‌های ساده را از بین موضوع‌هایی كه احتیاج به پرداخت بیشتری دارند، انتخاب كنید. برای پرداختن به روابط پیچیده بین والدین و فرزند، شما به یك داستان بلند نیاز دارید؛ به جنبه‌های كوچك‌تر این موضوع پیچیده بپردازید. به عنوان مثال به احساس كودك، وقتی او را در گفتگو به حساب نمی‌آورند یا وقتی كه به همراه پدر و مادر بی‌حوصله‌اش در اتومبیل نشسته است. ایده‌های كوچك انتخاب كنید و آن‌ها را بپرورانید.

۲- مقدمه‌چینى نكنید

هنگام نوشتن داستان، بیهوده صفحات را با توضیحات و مقدمه‌های ورود به داستان پر نكنید. سعی كنید تمام این مقدمه‌ها را در یك پاراگراف خلاصه كنید و مستقیما بروید سر اصل مطلب كه همان بزنگاه داستان است.

۳- داستان را از بطن اتفاق آغاز كنید

همانطور كه در پاراگراف ۲ اشاره كردم، داستان را از بطن اتفاق آغاز كنید. به عنوان مثال مردی در حال دویدن است و بمبی در مسیر حركت او قرار دارد؛ شرح بیشتری از جزئیات لازم ندارید. خواننده خودش می‌تواند كه جاخالی‌های داستان را پر كند.

۴- روى تصویر مركزی داستان تمركز كنید

تصویر قدرتمندی پیدا كنید و آن‌را به عنوان تصویر مركزی داستانتان قرار دهید؛ به عنوان مثال تصویر غروب غم‌انگیز آفتاب در خیابان وارتون، چنان صحنه تاثیرگذاری را می‌سازد كه از هزار كلمه گویاتر است. تصویرها را با كلمات نقاشی كنید؛ مطمئن باشید كه این‌كار لطمه‌ای به اصل داستان نمی‌زند. داستان در كنار تصویرها شكل می‌گیرد.

۵- از تعلیق مناسب بهره بگیرید

یك معمای كوچك، جذابیت داستان را تا انتها حفظ می‌كند. خواننده داستان شما نمی‌تواند حدس بزند كه چه حادثه‌ای در حال شكل‌گیری است. این بهترین طعمه است تا او را تا انتهای داستان بكشانید. به این ترتیب خواننده داستان را با خاطره‌خوش و حس لذت به پایان می‌برد.

۶- از ارجاعات بینامتنیتی استفاده كنید

با بهره‌گیری از ارجاع به داستان‌ها و اتفاق‌های مشهور وشناخته شده، می توانید از بكاربردن كلمات و توضیحات غیراضافی، پرهیزكنید. از اتفاق‌های تاریخی و وقایع آشنای دنیای ادبیات بهره بگیرید. اگر داستان شما بر عرشه‌ی كشتی تایتانیك اتفاق می‌افتد، از شرح دادن بسیاری ازجزئیات و اتفاقات بی‌نیاز هستید. تاریخ و جیمز كامرون پیش ازاین، این‌كار را برای شما انجام داده‌اند. ضمنا مراقب باشید كه از پرداختن به جزئیات اساسی داستان غافل نمانید. در این‌صورت، داستان شما گنگ و نامفهوم خواهد شد و خواننده‌تان قدرت استنتاج نخواهد داشت.

۷- سعی كنید كه پایان داستانتان جذاب باشد

همان‌طور كه در بند ۵ اشاره كردم، پایان پركشش به نویسنده اجازه می‌دهد كه ضربه ‌اصلی داستان را در انتهای آن قرار دهد. فلش‌فیكشن‌ها معمولا داستان‌هایی با پایان پركشش هستند؛ زیرا در این‌ دسته از داستان‌ها فرصت كافی برای ساختن شخصیت‌ها و وقایع چند وجهی و پرداختن به آن‌ها در یك پروسه طولانی، در اختیار نیست.
فلش‌فیكشن‌ها معمولا همچون لطیفه‌ها ساده‌اند و برای تاثیرگذاری از ضربه ‌نهایی استفاده می‌كنند.

هیچ نظری موجود نیست: