۱۲/۱۲/۱۳۸۸

زندگي بعدي من - از وودي آلن






در زندگي بعدي،مي­ خواهم در جهت معکوس زندگي کنم.


با مردن شروع مي­ کني و مي­‌بيني که همه چيز خيلي عجيب است.


سپس بيدار مي­‌شوي و مي‌­بيني که در خانه سالمنداني! و هر روز که مي­‌گذرد حالت بهتر مي‌­شود.


بعد از مدتي چون خيلي سالم و سرحالي از آن‌جا اخراجت مي­‌کنند! بعد از آن مي­‌روي و حقوق بازنشستگي­‌ات را مي­‌گيري. وقتي کارت را شروع مي‌کني در همان روز اول يک ساعت مچي طلا مي­‌گيري و يک ميهماني برايت ترتيب داده مي­شود (ميهماني‌اي که موقع بازنشستگي براي شما مي­‌گيرند و به شما پاداش يا هديه مي­‌دهند).


40 سال آزگار کار مي­‌کني تا جوان شوي و از بازنشستگي­‌ات!! لذت ببري.


سپس حال مي­ کني و الکل مي­ نوشي و تعداد زيادي دوست دختر خواهي داشت. کمي بعد بايد خودت را براي دبيرستان آماده کني.


سپس دبستان و بعد از آن تبديل به يک بچه مي­ شوي و بازي مي­ کني. هيچ مسووليتي نداري. سپس نوزاد مي­ شوي و آنگاه به دنيا مي­ آيي. در اين مرحله 9 ماه را بايد به حالت معلق در يک آب گرم مجلل صفا مي­ کني که داراي حرارت مرکزي است و سرويس اتاق هم هميشه مهيا است، و فضاهه هر روز بزرگ تر مي ­شود، وااااي!


و در پايان شما با يک ارضاء به پايان مي­ رسيد.
مي­ بينيد که حق با بنده است.

۱ نظر:

مهدی گفت...

سرگذشت عجیب بنجامین باتن تقلیدی آزاد از این داستانه یا برعکس؟!