جلال سرفراز
ما در سطور خيابان هر يک کلمه يی هستيم
که با حروف يکسان
شعر بلند آزادی را می نويسيم
از بين ما کلماتی افتاده اند
از بين ما کلماتی خط خورده اند
از بين ما کلماتی
حتا از ياد رفته اند
اما
هميشه آزادی آزادی ست
آزادی را
نظاميان با سرنيزه معنی می کنند
ما با گل و صدا
و آن که در طبيعت آزادی معنای بند ببيند
با ماست
بی که از ما باشد
آنان که قفل خريدند
و با بلندگوی مذاهب
ما را به باغ عدن بردند
و پای چشمة کوثر گردن زدند
آنان فريب خوردند
ما بازگشته ايم
ما باز گشته ايم در صفوف منظم
...
اما آزادی! آزادی!
تو مذهب هميشة مايی
که در حصار نمی گنجی
و در کلام
تنها در کلام خلاصه نخواهی شد
آزادی
ای گلولة آتش!
جلال سرفراز
۱ نظر:
فصل گيلاسه!
ارسال یک نظر