۹/۱۸/۱۳۸۴


مي ترسم . هميشه مي ترسم . از خودم مي ترسم . از تو مي ترسم . از او مي ترسم . از زمين ، از آسمون . از همه چي مي ترسم . بايدم بترسم . شما هم بايد بترسين . نمي ترسين ؟ نبايدم بترسين . شما كه نديدين من چي ديدم تا بترسين . . حالا كه من مي گم . ديگه ترسي نداره . فقط من كه ديدمش بايد بترسم و مي ترسم . مي ترسم حتا اسم شو بيارم . مي ترسم دوباره پيداش بشه . مي دونين چه جوريه ؟ يه تنه درخت . تنه اي كه دور خودش حلقه زده . يه تخته شده و او مده بالا و به جاي شاخ و برگ ، يك كله ي سه گوش و گنده ، ذُق زده تو چشمات و دو شاخه‌ي زبونش ، هي ميره تو ، هي ميا بيرون . نديدين؟ من ديدم . ديدم و چقد ترسيدم . او نقد كه تو شلوارم خرابي كردم . داغ شدم . اول خوشم اومد . كيف كردم . بعد كه يخ كرد . مشمئز شدم . از خودم بدم اومد . اونوخ اون ديگه نبود . رفته بود . اون اولا نمي فهميدم . اما حالا ديگه مي فهمم تا تو شلوارم خرابي نكنم نمي ره . چه جوري ديدمش ؟ خب مي‌ترسم باور نكنين . مي‌ترسم ول كنين برين و دوباره من تنها بشم . نمي‌دونين تنهايي چه درد بديه . نيست ؟… اون وختا منم همينه مي‌گفتم . خدا بيامرزه رفتگون‌تونه پدرم هميشه مي‌گفت " قدر عافيت كسي داند كه … " حتما بقيه‌شو مي‌دونين . خب منم هميشه مي‌گفتم دلم مي‌خواد تنها باشم . مي‌گفتم دلم مي‌خواد سر بذارم به يه بيابون و اون‌قد برم تا ديگه هيچ‌كس دستش به من نرسه . مي‌گفتم كاشكي مي‌شد من يه درد بي درمون بگيرم تا يه جايي قرنطينه‌م كنن و يا ببرنم زندون . اما خدا به روزتون نياره . از وختي اونو ديدم ـ‌ بگذارين اسمشو ني‌آرم ـ . از وختي برا اين و اون تعريف كردم كه چي ديدم و آوردنم اينجا ، دلم لك زده كه يه جايي باشم كه يكي برام حرف بزنه يا من حرف بزنم و اونا گوش كنن …
اما هيشكي نيست . تازه وختي‌آم هستن ، يا يكي مثل شما پيدا مي‌شه و اون‌قد من از اين‌طرف و اون طرف حرف مي‌زنم تا حوصله‌ش سر بره و آهسته مي‌زنه به چاك يا …
كجا بودم ؟ بعله داشتم مي‌گفتم … سيگار داري . اه . خُب لاكردار معلومه كه دارن … مي‌شه يه نخ سيگار بهم بدين . مي‌دونين زنم نمي‌گذاشت سيگار بكشم . راستشه بخواين منم خيلي سيگار مي‌كشيدم . طوري كه خودمم از بو خودم بدم مي‌اومد و قبول دارين كه سيگار خودش اصلا بد نيست ، فقط بوي بدي داره . من يه آدم مي‌شناسم 80 سال سيگار كشيد ، يعني اولش چپق مي‌كشيد . اونم چه پكي مي زد . بعدم كه ديگه سيگار مد شد روزي سه، چار تا پاكت اونم از بدتريين‌آش . حالا سيگار شما چي هست ؟ …
اِه شمام كه سيگارتون مستضعفيه . مي‌دونين همون رفيقم مي‌گفت ، همون كه روزي سه چار تا پاكت سيگار مي‌كشيد . مي‌گفت : سيگار اي ارزون خيلي بهترن ، چون عطر ندارن . برا من كه فرق نمي‌كنه . از وختي انقلاب شد ريه‌هام بين‌المللي شده. آخه يه روز سيگار تير مي اومد ، يه روز تيربار و يه روز دي و بهمن و اسفند و ُخب . .. اون اولا نمي‌كشيدم بعدش .... دارين پا به پا مي‌كنين . دسشويي دارين يا ... واي كه من هر وخ يكي رو پيدا مي‌كنم و مي‌خوام براش حرف بزنم ، ديگه …
ببخشين . يه خدا ببخشين . باشه مي‌گم . بذارين يه پك ديگه بزنم اون‌وخ … نمي‌دونين از اين‌كه سيگارمو هول هولكي بكشم چقد بدم مي‌آ. دم بايد سيگار كم بكشه خدا بيامرزه رفتگون‌تونو پدرم مي‌گفت سيگار سه تا ؛ يكي صبح ، بعد از صبحونه ، يكي بعد از نهار و آخري‌شم بعد از شام . اونم تكيه بدي رو متكا و يه پاتو بندازي رو اون پا و دستتو بذاري زير سرت و يه زير سيگاري طلايي تمييز بذارن جلوت و هاي هاي هاي … ولي برا ما كه خوره سيگار شديم ؛ نه . ما فقط مي‌خوايم دود كنيم . مثل ِِترناشاي قديمي . شمام سيگار مي‌كشين ؟ … اِه چه ديوونه‌م من . خب اگه نمي‌كشيدين كه پاكت سيگار تو جيب‌تون نبود . خلاصه … نكنه سيگاري نيستين ؟ آخه بعضيا وختي مي‌آن اين‌جا يه پاكت سيگار مي‌ذارن تو جيب‌شون تا بتونن با ما سر حرفو باز كنن . باور كن من آدمايي همين‌جا مي‌شناسم كه خيلي بي‌معرفتن . سيگارو مي‌گيرن . بعضي وختام دو تا و سه تا مي‌گيرن و بعدشم مثل دست خر سرشونو مي‌ندازن پايين و مي‌رن تا به يكي ديگه برسن و يا برن يه گوشه‌اي كون به كون آتيش‌شون بزنن و فوت‌شون كنن تو هوا . باور كن تا حالا با چند تا از اين بي‌معرفتا دعوامون شده . آخه معرفتم چيز خوبيه . نه اينكه بي‌سواد باشن يا دهاتي ، نه ، سواد دارن . خونواده‌هاشون كه مي‌آن از اون خر پولان ولي ...مي‌بينين . آها اين زخمو ... اِه بازم كه دارين پا به پا مي‌شين والله ... خوب مي‌دونين . اونقد حرف تو دلم جمع شده كه ... بايد ببخشين . دست خودم نيست . خب كجا بودم ، بعله ...ببينم شما دانشجويين ؟ آخه غير از دانشجو جماعت كس ديگه‌اي ... نيستين ؟ گفتم ! به سن و سال‌تون نمي‌آد كه دانشجو باشين . ولي … خب برا چي مي‌خواين با من حرف بزنين؟ . يعني قصد جسارت ندارم ولي ... مار گير كه نيستين ؟ هستين ؟ واي اسم‌شو آوردم . همش تقصير شماس . يعني ... خب ولش كن ، نه شما اسم اون لعنتي رو آوردين و نه من . مگه نه . مي‌دونين . آخه گفتم كه اسم‌شو نيارين . نگفتم . واي چقد دلم درد گرفته . مي‌دونين من دارم مي‌ترسم ؛ مي‌ترسم . همون اول گفتم كه بايد جاي من باشين ؛ بايد اون تنه‌ي درختو ببينين تا مثل من بترسين . الان پيداش مي‌شه . مي‌غلطه و همه چيزو زير خودش له مي‌كنه . چه بوي‌ام داره . حس مي‌كنين . ؟ انگار چاه ُمبالو كشيده باشن . لامصب كم كه نمي‌خوره . من كه دارم از بوش خفه مي‌شم شما چي ؟ دهنشو مي بينين ...واي و اي و اي .
نه صبر كنين . .. من كه گفتم نبايد اسم‌شو بيارم . خب مي‌دونين ... واي واي واي
6/11/82

هیچ نظری موجود نیست: