۸/۲۱/۱۳۸۴

هميشه مي‌گفت . هنوزهم مي‌گويد
« نوزده سالگي يكي از سال‌هاي وحشت‌ناك زندگي هر مرد جوان است . لبه‌ي تيغ . حد‌فاصل مردي و نامردي »
نوزده ساله بود كه عاشق شد
نوزده ساله بود كه ازدواج كرد و تا چشمي به هم گذاشت ، نطفه‌ي اولين بچه‌اش منعقد شد و تا باز‌شان كرد طعم از دست دادن فرزند را چشيد .
نوزده ساله بود كه غول نداشتن را شناخت
« از همه بدتر مسئوليت كس ديگري را بر دوش كشيدن و غم نداشتن و نخوردنش و… »
نوزده ساله بود و از سربازي فراري .
نوزده ساله بود مدرك تحصيلي درستي نداشت و بد‌تر از همه سابقه‌ي ضدانقلابي بودن را يدك مي‌كشيد .
نوزده ساله بود كه تن به عملگي داد .
نوزده ساله بود كه …
سال‌ها از نوزده سالگي گذشته است و او هنوز هم نوزده ساله است .

هیچ نظری موجود نیست: