۵/۱۷/۱۳۹۰

تأثیر معنا در سرهم نویسی و جدانویسی

وبلاگ «درویشی نشسته بر پوست پلنگ»

الف: زبان امری قراردادی است و ما انسان‎ها آن را درست کرده‏ایم و خودمان تغییرش می‎دهیم و خودمان کاملش می‎کنیم یا حتی نابود یا زخمی‎اش می‎کنیم. زبان تغییر می‎کند چه ما بخواهیم چه نخواهیم. زبان امروز من با زبان کلیله و دمنه و زبان گلستان و حتی زبان بیست سال پیش یکی نیست. ما الفاظی را می‎گوییم که پدرانمان نمی‎گفتند و مادرانمان گاهی کلمه‎ای می‎گویند که ما نمی‎دانیم یعنی چه.

هر قانونی را که ما خودمان درست کرده باشیم، خودمان می‎توانیم عوضش کنیم. فصیح صرفاَ کسی نیست که قواعد یک زبان را رعایت کند و واژه‎ها را سر جاشان بگوید و بنویسد، فصیح می‎تواند زبان را تغییر دهد و چیزی نو به آن بیافزاید و کاملش کند. همه‎ی خلاف دستورهای فصحا، خطا نیست، گاهی پیش‎برد یک زبان است.

نوشتن و کتابت، وجود نازل الفاظ است. الفاظ به معانی اشاره دارند به واسطه‎ی مفاهیم ذهنی و مکتوبات به الفاظ بالذات اشاره دارند و به واسطه‎ی الفاظ به معانی. کتابت هم مثل زبان قراردادی و جعلی است و خودمان ساخته‎ایمش و خودمان عوضش می‎کنیم. یک دسته انسان‎ها دلشان خواسته حروف را جدا بنویسند و یک سری هم برای راحت‎خوانی و راحت‎نویسی سرهم‎نویسی را ترجیح داده‎اند. شاید اگر پیشینیان خواسته بودند الان بایستی این گونه می‎نوشتم پ‎ی‎ش‎ی‎ن‎ی‎ا‎ن. تا این‎جا نزاعی نیست. یک واژه‎ی ساده را سر هم می‎نویسیم.

مشکل وقتی است که سراغ واژه‎های ترکیبی می‎رویم. کلمات ترکیبی در فارسی یک گونه نیست که همه را به یک چوب برانیم. می‎ایستم از سه بخش تشکیل شده است می+ایست+م. لبالب نیز از یک الف میان دو لب است. کوهستان، نمایش‎گاه، تابستان، میاندوآب، منجلاب، نرمش، چرخش، مهتاب، آسمان، کوه‎نورد و …

ب: دسته‌ای استدلال آورده‌اند که هر واژه‌ی ترکیبی را باید جدا نوشت؛ زیرا در آن قوت ترکیب‌سازی فارسی نمایانده می‌شود. اینان رهبر را ره‌بر، همسر را هم‌سر، ساختمان را ساخت‌مان و جانم را جان‌م می‌نگارند. اگر پای‌بند باشند [شاید باشند] باید بریدن را بری‌دن، شبیخون را شب‌ی‌خون، آسمان را آس‌مان و آس‌یاب را آس‌یاب، مالامال را مال‌امال، لبالب را لب‌الب و نرمش را نرم‌ش بنویسند و بیابان را بی‌آب‌ان، آبشار را آب‌شار،منجلاب را منجل‌آب و حتی می‌خوانمت را می‌خوان‌م‌ت. چنان‌چه امروز را ام‌روز و امشب را ام‌شب می‌نویسند.

اشکال بزرگی که به اینان می‌شود این است که نگارش این‌گونه خواندن را سخت می‌کند و مصلحت آسان‌خوانی بر قدرت‌نمایی ترجیح دارد. در معارضه‌ی آسان‌خوانی و رونمائی از نیروی ترکیب آن‌چه مغفول است، نقش معناست.

ج: الفاظ در طی زمان معانی خود را از دست می‌دهند. واژه‌‌های بیگانه گاهی جای واژه‌های اصیل را می‌گیرد. معانی متضاد، سرزمین ضد خود را آشغال می‌کنند. مزخرف به معنای آذین شده است اما اینک به معنای بی‌ارزش و پوچ است. در زبان عربی به برق کهربا می‌گویند و در فارسی به کهربا، برق. معنای شوخ پیش از این به معنای چرک بود و سپس گستاخ و اینک طناز. یا رقیب از معنای محافظ به حریف تبدیل شده است یا کثیف از معنای پرپشت و انبوه به معنای پلشت تغییر کرده است. گوجه نیز به چنین سرنوشتی دچار شده است. گوجه فرنگی در زمان قاجار برای نخستین وارد ایران شد مثل سیب‌زمینی. هنوز در بسیاری از نقاط ایران به گوجه تماته یا تماتم می‌گویند. اما شباهت گوجه‌ فرنگی نارس به گوجه سبز باعث شد آن را گوجه فرنگی بنامند. کثرت استعمال خوردن گوجه فرنگی، معنای گوجه را از گوجه سبز به خود انتقال داد. وقتی گفته می‌شود گوجه ذهن به گوجه فرنگی تازه وارد منصرف می‌شود. قطار و نوار و تپانچه و توپ و ساعت و … از همین قبیل‌‌‌‌اند. این هجرت معنا را نقل می‌گویند و لفظ را منقول می‌نامند. در شرع الفاظ منقول فراوان است مانند حج و صلات و دعا و … .

د: آن‌چه در ترکیب دو لفظ باید ملحوظ شود این است که آیا ترکیب این دو لفظ معنای ترکیبی را شاخته‌اند یا یک معنای بسیط را. گاهی در ابتدا معنا مرکب است اما در گذر زمان به بسیط و ساده تبدیل می‌شود. آسمان دیگر ترکیبی از آس و مان نیست، واژه‌ای ساده مانند سپهر است. بیابان و منجلاب و همسایه و همسر و رهبر و لبالب نیز همین‌گونه‌اند. لبالب معنایش پر است نه لب به لب بودن ظرف و مظروف. این ترکیب‌ها در تغییر زبان به معانی ساده تبدیل شده‌اند و نیازی نیست ریشه‌ی این ترکیب را نشان دهیم و چشم‌ها را به زحمت واداریم. این تغییر که پویایی زبان است در کتابت هم تأثیر دارد؛ چنان‌چه گفته شد مکتوب وجود نازل ملفوظ است.

این ترکیب‌ها گاه برای یک شخص یا یک شی استعمال می‌شود که باز معنایی ساده دارد مانند سیبویه، مسکویه و خرمشهر.

البته روشن است که هر ترکیبی فانی در معنای بسیط نمی‌شود. راه‌آهن، دانش‌آموز، آب‌میوه، جهان‌گرد و کوه‌نورد و … هم‌چنان همان معنای ترکیبی را به ذهن می رسانند. این واژه‌ها را جدا بنویسیم.

ترکیب اسم با معانی غیر مستقله مانند شناسه‌ها و پیشوندها و پسوندها نیز همین قصه را دارد. گاهی آبستن معنایی ساده است مانند امروز و دیشب و همسر. و گاهی مانند لفظ معنایی مرکب دارد، مثل هم رأی.

هـ: قراردادهای انسانی همیشه استثناء و تبصره دارد و همیشه راهی برای تغییر دارند.

و: اگر بتوان معنا را در متن رساند، کتابم را کتابم نوشت و کتاب‌م. دومی به این معنا که از من جداست، اگر چه مال من است. همسر را هم‌سر نوشت وقتی کمی تلخی میان آن دو است. همراه را هم‌راه و هم راه نوشت و در آن نوع همراهی را نشان داد. به شرطی که معنا را بتوان نشان داد. همه این‌ها تأثیر معنا بر کتابت است.

هیچ نظری موجود نیست: